فراموش شدنى
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراموش نشدنی، از یاد نرفتنی سایر معانی: فراموش نکردنی (یا نشدنی)، به یاد ماندنی
مشخص، ممتاز، برجسته، فاخر، متمایز، متشخص سایر معانی: (آدم) برجسته، طراز اول، شهیر، سرشناس [ریاضیات] مشخص کردن، اختلاف زا، ممتاز، متشخص
نزدیک نشدنی، بی مانند، بی نظیر، بدون دسترسی سایر معانی: غیر قابل دسترسی
جالب، حائز امیت، یاد اوردنی سایر معانی: فراموش نشدنی، به یاد ماندنی، حائز اهمیت
قابل حصول، بدست اوردنی سایر معانی: بدست اوردنی، قابل حصول