تلافی کردن، انتقام کشیدن، خونخواهی کردن، کینه جویی کردن، دادگیری کردن سایر معانی: تقاص گرفتن، به سزا رساندن، کین خواهی کردن، توزیدن، کین خواستن، انتقام گرفتن، کینه جویی کردن از، انتقام کشیدن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پس گیری، پس گرفتن، دوباره تسخیر کردن سایر معانی: دوباره گرفتن، بازگرفتن، دوباره فتح کردن، دوباره به دست آوردن، بازپس گرفتن، دستگیری مجدد، (دوباره) در خاطره زنده کردن، یاد کردن، بازپس گیری، ب ...
بهبودی یافتن، شفاء یافتن، نیروی تازه یافتن سایر معانی: (زیان وخسارت وغیره) جبران کردن، (چیز از دست رفته را) دوباره به دست آوردن، (بیماری) بهبود یافتن، خوب شدن، بازیافتن، حال امدن ...
پاسخ، پاسخ دادن، عهده دار شدن، واکنش نشان دادن سایر معانی: جواب دادن، واکنش کردن یا نشان دادن، عکس العمل نشان دادن، پتوازیدن، واکنش مثبت نشان دادن، (حقوق) مسئول بودن، جوابگو بودن، ستون زیر ق ...
تلفن، دورگو، تلفن کردن، تلفن زدن سایر معانی: تلفن زدن (یا کردن) [برق و الکترونیک] تلفن