ضد عفونی برای عمل جراحی، دوای ضد عفونی، پادگند، ضد عفونی برای عمل جراحی، ضد عفونی، گندزدا، تمیز و پاکیزه، پلشت بر، جداگانه سایر معانی: پادریم، پلشت زدا، نادرگیر در زندگی و مسایل آن، بی بو و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بهداشتی سایر معانی: صحی، تمیز، پاکیزهhygienic(al)بهداشتی، وابسته به علم بهداشت [بهداشت] بهداشتی