جور، قسم، دسته، طبقه، نوع، جنس، سرده سایر معانی: (زیست شناسی) جنس، سرده (که در موجودات بخشی از تیره است و به چند گونه تقسیم می گردد) [زمین شناسی] جنس. مجموعه ای از چندین گونه که شباهت ظاهری ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] گونای رویه
[نساجی] نام بید پوست خز
[نساجی] سوسک سیاه فرش-سوسک سیاه قالی
[ریاضیات] i-گونا
ایزسرده [زمینشناسی] گروهی از ایزفسیلها که ازنظر گونهای و اندامگانی به هم شباهت بسیار دارند
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] گونای خطی
نوع، جنس، گونه، اعقاب، اولاد، پروردن، بار اوردن، بدنیا آوردن، پرورش دادن، تربیت کردن، زاییدن، تولید کردن سایر معانی: بچه آوردن (از رحم مانند پستانداران و از تخم مانند پرندگان و غیره)، زادن، ...
جور، قسم، دسته، نوع، جنس، طرز سایر معانی: گونه، شاخه، نقاشی ژانر، نقاشی واقع نما، طبقه، راسته، طریقه [سینما] ژانر (نوع ) - نوع
هفتمین رتبۀ اصلی در آرایهشناسی موجودات زنده، پایینتر از تیره و بالاتر از گونه [زیستشناسی]