genus
معنی
جور، قسم، دسته، طبقه، نوع، جنس، سرده
سایر معانی: (زیست شناسی) جنس، سرده (که در موجودات بخشی از تیره است و به چند گونه تقسیم می گردد)
[زمین شناسی] جنس. مجموعه ای از چندین گونه که شباهت ظاهری بیشتری با هم دارند.
[ریاضیات] گونا
سایر معانی: (زیست شناسی) جنس، سرده (که در موجودات بخشی از تیره است و به چند گونه تقسیم می گردد)
[زمین شناسی] جنس. مجموعه ای از چندین گونه که شباهت ظاهری بیشتری با هم دارند.
[ریاضیات] گونا
دیکشنری
جنس
اسم
gender, genus, material, kind, stuff, commodityجنس
genusسرده
type, kind, sort, species, nature, genusنوع
category, class, handle, clique, gang, genusدسته
class, floor, category, stage, caste, genusطبقه
kind, sort, type, manner, persuasion, genusقسم
kind, sort, tyranny, oppression, brand, genusجور
ترجمه آنلاین
جنس