خوردگی گازی [خوردگی] نوعی خوردگی که صرفا براثر عامل خورندۀ گازی و بدون وجود فاز آبی رخ میدهد|||متـ . خوردگی خشک dry corrosion
واژههای مصوب فرهنگستان
پوچ، هوایی، هوا مانند، با روح، خود نما، واهی سایر معانی: در هوا، در هوای باز، در معرض نسیم، در آسمان، بسیار بالا، تخیلی، غیر ذاتی (مثل هوا)، غیر واقعی، پا در هوا، دلباز، سبک، بی غم، سر به هو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
علوی، رقیق، نازک، آسمانی، سماوی، روحانی، اثیری، اتری سایر معانی: (ساخته شده از یا وابسته به فضا و اثیر) اثیری، فضایی، فرازمانی، فرآسمانی، فرا زمینی، ناخاکی، عرشی، ملکوتی، لطف
سوء هاضمه، بد گواری، دیر هضمی، رودل سایر معانی: گوارش ناپذیری، هضم ناپذیری، ناگوارایی [علوم دامی] بدگوارشی، سوءهاضمه .
تحریک شده، پر بخار، دارای بخار مه الود، شبیه بخار سایر معانی: گرم و مرطوب، وابسته به یا پر از بخار، بخاری، بخار دار، بخار زا، بخار دهنده، بخار آور، پرحرارت [مهندسی گاز] پربخار، پرحرارت ...
لطیف، فرار، سبک، بخارشدنی سایر معانی: متغیر، دگرگونگر، بی ثبات، دگرگونی پذیر، جزان، (کامپیوتر) ناپا، (در اصل) پرنده، پروازگر، قادر به پرواز، ناپایدار، زودگذر، ناپایا [شیمی] فرار [عمران و معم ...
نوعی خوردگی که صرفا براثر عامل خورندۀ گازی و بدون وجود فاز آبی رخ میدهد|||متـ . خوردگی خشک dry corrosion [خوردگی]