دودکش [علوم نظامی] لوله یا مجرای بالا رفتن دود در ناو
واژههای مصوب فرهنگستان
اَبر قیفی [علوم جَوّ] شکل دیگر اَبر شیپوری
[آب و خاک] ابر قیفی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نفت] گران روی سنج قیفی
قیفی
[شیمی] قیف بوخنر - قیف بوخنر
[عمران و معماری] قیف سرریز [زمین شناسی] قیف سرریز
[نساجی] قیف ریسندگی الیاف مصنوعی
[شیمی] قیف شیردار
بردن، نقل کردن، حمل کردن، رساندن سایر معانی: معنی دادن، بیان کردن، رسانیدن، ترابری کردن، انتقال دادن، فرستادن، ترا فرست کردن، ترا گسیل کردن، رسانگری کردن، (حقوق) صلح کردن (مال یا حق)، انتقال ...
مجرا، خط سیر، مجرای لنف، لوله کوچک سایر معانی: (برای آبگونه و گاز) لوله، معبر، راهاب، گذار، قنات، درون کند، آب رسان، (کالبدشناسی - مجرای بدن مانند پیشابراه و اشک راه) مجرا، - راه، تراوراه، ( ...
جوی، اب رو، حفره، شیار دار کردن، قطره قطره شدن، اب رودار کردن سایر معانی: جویچه، مرزآب، فقر و فلاکت، مذلت، (شمع) ذوب شدن و جاری شدن موم، آب گذار (طرفین شیروانی که به ناودان ختم می شود)، آب ر ...