گاز، بخار، دود، بخار دادن، دود دادن، باغضب حرف زدن سایر معانی: (معمولا جمع) گاز (زننده یا کشنده)، دم، دود و دم، هرم، گاز دود، گاز دود (از خود) متصاعد کردن، گاز دود دادن، گاز (یا بخار یا دود) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] دودکش بخار این دودکش نوعی سیستم تهویه برای کنترل است. یک محفظه اطاقک مانندی است که دارای یک شیشه اطمینان در جلو آن است. از این دودکش برای گازهای خطرناک و گرد و غبار و بخارهای مح ...
[پلیمر] گرته سیلیکا، غلظت دهنده بسیار کم وزنی است که در افزایش کیفیت روان نیرویی پلی استرها استفاده می شوند.
[زمین شناسی] دودخان رجوع شود به fumarole.
(آشپزی) فومت (آبگوشتی که از استخوان ماهی یا مرغ و غیره درست می شود)
آزمون مقاومت به دُژدود اسیدی [خوردگی] نوعی آزمون برای تعیین مقاومت به خوردگی پوششها که در آن صفحههای فلزی پوششدار در اتاقک بستۀ حاوی بخارات اسیدی برای مدت زمان مشخص و در دم ...
واژههای مصوب فرهنگستان
عطر، بوی خوش، غالیه، عطر زدن، معطر کردن سایر معانی: عطر زدن، معطر کردن، بوی خوش
[نساجی] ماده رنگزا و معطر
معطر، خوشبو، بودار، گیاه خوشبو سایر معانی: دارای بوی تند، پر رایحه، گیاه یا ماده ی خوشبو، بوی افزار، (شیمی) ترکیب آروماتیک (که مولکول های آن دارای کربن است)، ترکیبات حلقوی (مثل بنزن) [شیمی] ...
ادوکلن، آبگونه ی معطر (eau de cologne هم می گویند)، شهر کلن (در باختر آلمان)
نمایش، شعله، روشنایی خیرهکننده و نامنظم، زبانه کشی، شعله زنی، چراغ یا نشان دریایی، از جا در رفتن، باشعله نامنظم سوختن، زبانه کشیدن سایر معانی: (با نور درخشان) سوختن، گر زدن، فروزان شدن یا کر ...
عطر، رایحه و عطر، بوی خوش، چیز معطر سایر معانی: رایحه [شیمی] 1- بوى خوش، رایحه 2- خوشبویی، گل بویی (fragrancy هم می نویسند)