رشوه، پاره، بدکند، رشوه دادن، تطمیع کردن سایر معانی: رشوت، بلکفد، بلکفت، پاره دادن، بلکفد دادن، حق السکوت، هر چیزی که شخص را وادار به کاری خلاف قانون یا وجدان کند [حقوق] رشوه (دادن) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اراستن، باد کردن، جوشیدن، صاف کردن، سینه جلو دادن، خود را گرفتن، سربالاگرفتن سایر معانی: (معمولا با: up - سر خود و غیره را) بلند کردن، (گوش های خود را) تیز کردن، (معمولا با: up یا out) شیک ک ...