هواگرد خودی [علوم نظامی] هر هواگردی که پرواز آن با معیارهای شناسایی پدافند یک کشور مطابقت داشته باشد و متعلق به همان کشور باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
[فوتبال] بازی دوستانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] ترکیب تجهیزات ترمینالی و برنامه های کامپیوتری
پیادهپسند [حملونقل درونشهری - جادهای] ویژگیهایی که دارا بودن آنها باعث میشود پیادهرو برای پیادهروی، ایمن و راحت باشد ...
نجوش، نادوستوار، نامهربان، غیر دوستانه، خصمانه، دشمنانه، سرد، سرسنگین، خصومت آمیز، ناهمراه، نامساعد
واسط کاربرپسند [مهندسی مخابرات] نوعی میانا که کار کردن با آن برای کاربر بسیار آسان و جاذب باشد|||متـ . میانای کاربرپسند
مهمان نواز، سازگار، خوش برخورد، مهربان، همراه، مددکار، مشتاق به کمک دادن، انعطاف پذیر، مایل به همکاری، تطبیق، موافقت، منزل، مناسب، خوش محضر
مهربان، دلپذیر، شیرین سایر معانی: خوش طینت، رفیق دوست، دوستانه، (مهجور) دوست داشتنی، دلفریب، دوست داشتنی
متنفر، مخالف، بیزار، برخلاف میل سایر معانی: نامتمایل، بی میل
مهربان، خوش خیم، بی خطر، ملایم، لطیف سایر معانی: (پزشکی) خوش خیم (مخالف: بدخیم malignant)، خوش طینت، بی آزار، طب خوش خیم [علوم دامی] نذاشتن تاثیرات مضر
پر حرف، وراج سایر معانی: علاقمند به گپ زنی، پر چانه، (سخن یا نوشتار) خودمانی، غیر رسمی و دوستانه، خوش صحبت
دارای تعصب قبیلهای سایر معانی: مشتاق رفت و آمد فقط با خاندان یا ایل خود، خاندانگرای، ایل گرای، وابسته به قبیله یا طایفه، دودمانی، ایلیاتی، پیوستگی ایلی