علاقه، دسته، دارایی، حالت، طبقه، وضعیت، مملکت، ملک، املاک، اموال سایر معانی: وضع، هنجار، نهشت، چگونگی، نهاد، رتبه، شان، مرتبه، زینه، (در اروپای قرون وسطی) هر یک از سه طبقه ی عمده ی اجتماعی: ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرم، زمین مزروعی، مزرعه، کشتزار، پرورشگاه حیوانات اهلی، کاشتن زراعت کردن در سایر معانی: کشتگاه، کشتمان، زمین زیر کشت، زمین کشاورزی، پرورشگاه، ـ داری، پروردگاه، کشت کردن، کشاورزی کردن، زراعت ...
مالک، متصرف، صاحب حق طبق کتاب سایر معانی: صاحب، کدیور، ملاک [حقوق] مالک، صاحب
اموال، عقار سایر معانی: ملکی، دارایی غیر منقول، مستغل (مستغلات) [حسابداری] اموال غیر منقول [عمران و معماری] ملک [کامپیوتر] سرمایه ی واقعی - ( اصطلاحی عامیانه) فضای اشغال شده توسط کامپیوتر بر ...
کشاورز، خرده مالک، مالک جزء سایر معانی: (در اصل - دربار یا کاخ های اشرافی) خادم، خدمتکار، (در روستاها) کشاورز مالک زمین خود، دهگان (دهقان)، (انگلیس - کشاورز) خرده مالک، (نیروی دریایی امریکا) ...