real estate
معنی
اموال، عقار
سایر معانی: ملکی، دارایی غیر منقول، مستغل (مستغلات)
[حسابداری] اموال غیر منقول
[عمران و معماری] ملک
[کامپیوتر] سرمایه ی واقعی - ( اصطلاحی عامیانه) فضای اشغال شده توسط کامپیوتر بر روی یک میز کاری یا مؤلفه الکترونیکی روی یک تخته مدار ( مقایسه کنید با footprint ) .
[حقوق] مستغلات، اموال غیر منقول، ملک
[ریاضیات] اموال غیر منقول، املاک، دارایی غیر منقول، مستغلات
سایر معانی: ملکی، دارایی غیر منقول، مستغل (مستغلات)
[حسابداری] اموال غیر منقول
[عمران و معماری] ملک
[کامپیوتر] سرمایه ی واقعی - ( اصطلاحی عامیانه) فضای اشغال شده توسط کامپیوتر بر روی یک میز کاری یا مؤلفه الکترونیکی روی یک تخته مدار ( مقایسه کنید با footprint ) .
[حقوق] مستغلات، اموال غیر منقول، ملک
[ریاضیات] اموال غیر منقول، املاک، دارایی غیر منقول، مستغلات
دیکشنری
مشاور املاک
اسم
estate, real estateاموال
real estate, realty, fixture, immovables, premisesعقار
ترجمه آنلاین
املاک و مستغلات
مترادف
chattels real ، freehold ، immoveables ، land ، land and buildings ، landed property ، landholdings ، lot ، plat ، plot ، real property ، realty ، territory