خال دار، ابری، لکه دار، لکه لکه سایر معانی: ابره ای، موجی، رنگارنگ، خال خال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خال دار سایر معانی: لکه دار، لک دار
چکه، ریزش نم نم، ترشح، ترشح کردن، پاشیدن، گلنم زدن، اب پاشی کردن سایر معانی: (آبگونه یا شن و غیره) پاشیدن، افشاندن، پخش کردن یا بردن، پراکنده بودن یا کردن، آمیخته بودن یا کردن، مقدار کم، کمی ...