بی شکل، بی ریخت سایر معانی: بی دیس، نامشخص، بی سیما، بی صورت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیمه تمام، تازه بوجود امده، اغاز کردن، بنیاد نهادن سایر معانی: نو آغاز، در شرف تکوین، ابتدایی، آغازین، نوپا، ناقص، کاستی دار، ناتمام، تنظیم نشده، ناآراست، نابسامان، نامنظم، تکوین نیافته، (حق ...