[حقوق] اجراییه سند رهنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روانشناسى : نیمه هشیارى
حیات جلوی خانه، بیرونی، جلوخان، محوطه ی پمپ بنزین، (تنیس و بدمینتون و غیره) بخش جلوی نت، بخش میان خط سرویس و نت [عمران و معماری] جلوخان
[حقوق] تاریخی مقدم بر تاریخ واقعی، روی سند نوشتن (به قصد عطف به ماسبق کردن اعتبار سند از تاریخ قید شده)
پیشگودال [ژئوفیزیک] فرورفتگیای دراز در جلوی کمان جزیرهای یا کمربند کوهزایی |||متـ . حوضه پیشبوم foreland basin ...
واژههای مصوب فرهنگستان
اگاهی از پیش، اطلاع قبلی، علم غیب
رجوع شود به: forfend
جلو، صف جلو، جلودار سایر معانی: خط مقدم، جلوتر از همه، طلایه
رجوع شود به: forgather
فراموش شدنى
پیش رفتن، مقدم بودن بر، پیش از چیزی واقع شدن سایر معانی: ارجحیت داشتن، (از نظر زمان یا مکان یا رتبه) جلوتر بودن، پیش بودن، قبلا آمدن، ارشدیت داشتن، رجوع شود به: forgo