چیز عجیب و غریب، چیز بی تناسب، تناقض دار، مضحک، غریب و عجیب، بی تناسب سایر معانی: مضحک و بی معنی، غیر عادی و تمسخر انگیز، پوچ و مسخره (معانی این واژه بیشتر تداعی منفی دارند)، (وابسته به سبک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیرین، لذیذ، خوش مزه، شهوت انگیز سایر معانی: لذیذ (به ویژه به خاطر شیرین بودن)، خوش طعم، چرب و نرم، شاداب، خواستنی، دلنواز، روح بخش، دلپذیر
روکو، سبک هنری قرن 18 میلادی، منسوخ، عجیب و غریب سایر معانی: (سبک هنر سده ی 18 که در واکنش به baroque به وجود آمد و ویژگی آن تزیینات فراوان و رنگ های روشن و شاد بود) رکوکو، سبک هنری قرن 81 م ...
ورزشی، جلف، ورزشکارانه سایر معانی: (به ویژه جامه) چشمگیر، اسپرتی، پرجلوه، (انگلیس) ورزش دوست، اهل ورزش، (عامیانه)، رجوع شود به: sporting، جوانمردانه
مغرور سایر معانی: (عامیانه) خودنمایانه، پر طمطراق، پرفیس وافاده، شیک و جلف، گرانقیمت و نظر گیر