دزد، غارتگر، سارق منازل سایر معانی: کسی که (معمولا شب) برای دزدی به خانه مردم می رود، دزدخانه، شب دزد، سارق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کجی، کلاه بردار، عصای سرکج، ادم قلابی، خزپوش، خم کردن، کج کردن سایر معانی: (هر چیز خم یا منحنی یا قلاب شکل) قلاب، خمیدگی، انحنا، کژی، (راه و غیره) پیچ، (شبانان و مطران ها) چوبدستی (که یک سرش ...
دزدیدن، اختلاس کردن، دستبرد زدن به، حیف و میل کردن، بالا کشیدن سایر معانی: به جیب زدن، (پول) بلند کردن [حقوق] اختلاس کردن، حیف و میل کردن
غارتگری، زیاد کاوش کردن، جستجو کردن، چپاول کردن، غارت کردن، لخت کردن سایر معانی: (برای یافتن) زیرورو کردن، کاویدن، (دقیقا دنبال چیزی) گشتن، چپو کردن، به یغما بردن، دستبرد زدن
دزدیدن، سرقت کردن، دزدی کردن سایر معانی: دزدیدن، دزدی کردن، سرقت کردن