(عامیانه) از خود درآوردن، اختراع کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وانمود کردن، پنهان کردن، نادیده گرفتن، تلبیس کردن، تدلیس کردن، بهانه کردن، خشکه مقدس بودن سایر معانی: عوام فریبی کردن، لاپوشانی کردن، (مهجور) تظاهر کردن
مبالغه کردن در، گزافه گویی کردن، اغراق امیز کردن، بیش از حد واقع شرح دادن سایر معانی: غلو کردن، لافیدن، گزاف گفتن، گزاف گویی کردن، گنده گویی کردن، مبالغه کردن، اغراق گفتن، گزافیدن، تشدید کرد ...
داستان سرایی کردن، بصورت افسانه در اوردن، بصورت داستان در اوردن سایر معانی: (به ویژه: رخدادها و شخصیت های واقعی را در قالب داستان ارائه دادن) داستان سرایی کردن، به صورت داستان در آوردن، داست ...
جعل، کوره اهنگری، دمگاه، کوره قالگری، تهیه جنس قلابی، اسناد ساختگی ساختن، اهنگری کردن، جلو رفتن، کوبیدن، ساختن، جعل کردن سایر معانی: شکل دادن (به)، ازکار درآوردن، ازخود ساختن، چلاک کردن، (ری ...
سخن بی معنی وبیهوده، جفنگ، اهسته حرکت کردن، پنهان شدن، فریفتن، سرهم بندی کردن سایر معانی: تقلب کردن، دستکاری کردن، از خود در آوردن، طفره رفتن، (عمدا) پاسخ مبهم دادن، این دست و آن دست کردن، س ...
تحریف، ضایعات، تحریف کردن، الک کردن سایر معانی: دستکاری کردن (در متن یا نوشته)، (در اثر سهل انگاری) بد نقل قول کردن، (در اثر بدی دستگاه فرستنده یا بدی هوا) پیام نامفهوم پخش کردن، (داستان و غ ...
گزافه گویی کردن، اغراق گفتن، بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن سایر معانی: گزافه کاری کردن، گزافه پردازی کردن، لاف و گزاف به کار بردن
تقلید کردن، کپیه کردن سایر معانی: سرمشق قرار دادن، پیروی کردن (از کار کسی)، تاءسی کردن به، تقلید درآوردن، نوا درآوردن، ادای کسی را درآوردن، والوچیدن، نسخه برداشتن، روبرداری کردن، بدل سازی کر ...
ناشى از پیمان شکنى، دروغ
طفره رفتن، دروغ گفتن، دوپهلو حرف زدن، زبان بازی کردن سایر معانی: دروه گفتن [حقوق] سوء استفاده از منصب دولتی یا وکالت، کتمان با قلب کردن واقعیت (بالاخص از طریق شهادت دو پهلو و مبهم) ...
گردش، پیچش، چرخش، گرداندن، زور اوردن، بزور قاپیدن و غصب کردن، واداشتن، پیچاندن، چلاندن سایر معانی: (با زور یا ترفند) به دست آوردن، غصب کردن، تحریف کردن، واتگردانی کردن، دستکاری کردن (متن)، و ...