prevaricate
معنی
طفره رفتن، دروغ گفتن، دوپهلو حرف زدن، زبان بازی کردن
سایر معانی: دروه گفتن
[حقوق] سوء استفاده از منصب دولتی یا وکالت، کتمان با قلب کردن واقعیت (بالاخص از طریق شهادت دو پهلو و مبهم)
سایر معانی: دروه گفتن
[حقوق] سوء استفاده از منصب دولتی یا وکالت، کتمان با قلب کردن واقعیت (بالاخص از طریق شهادت دو پهلو و مبهم)
دیکشنری
از بین بردن
فعل
lie, gab, fib, prevaricate, belie, weaselدروغ گفتن
prevaricate, equivocateدوپهلو حرف زدن
quibble, equivocate, palter, prevaricateزبان بازی کردن
dodge, evade, elude, avoid, shirk, prevaricateطفره رفتن
ترجمه آنلاین
متداول کردن
مترادف
beat around the bush ، beg the question ، belie ، cavil ، con ، distort ، dodge ، equivocate ، evade ، exaggerate ، fabricate ، falsify ، fib ، garble ، hedge ، invent ، jive ، lie ، misrepresent ، misspeak ، palter ، phony up ، put on ، quibble ، shift ، shuffle ، tergiversate