شوخی فریب امیز، گول زدن، دست انداختن سایر معانی: گول زنی، حقه، کلک، غلط اندازی، شوخی عملی (مثلا گزارش دروغی به اداره ی آتش نشانی دادن)، حقه زدن، کلک سوار کردن [کامپیوتر] گول زنی، شوخی مسخره ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اظهار غلط سایر معانی: اظهار غلط [حقوق] اظهار خلاف واقع، قلب واقعیت
نقض عهد، سوگند شکنی، پیمان شکنی، گواهی دروغ سایر معانی: (در دادگاه) شهادت دروغ، دروغ عمدی، نق عهد، گواهی دروه [حقوق] شهادت دروغ، سوگند دروغ