اساس، پارچه، قماش، محصول، سبک بافت سایر معانی: بافته، ساختار، تاروپود (اجتماعی یا معنوی و غیره)، چهارچوب اصلی هرچیز، سبک معماری، طرز ساختمان، ساختمان، طرح بنا، ساخت پردازی، محصول کارخانه و غ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صافی الیافی [مهندسی محیط زیست و انرژی] وسیلهای الیافی، معمولا از پارچه یا نمد، که گرد و غبار را از گازهای خروجی صنایع جدا میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] فابریک فابریک اولین بار توسط زمین شناسی به اسم sanders تعریف شد که شامل بافت و ساختمانهای رسوبی می شود. ارتباط دانهها با یکدیگر در فضا را در یک سنگ رسوبی فابریک آن سنگ می گویند. ...
[نساجی] غلتک پارچه - اسنو پارچه
[نساجی] ضخامت پارچه
[نساجی] عرض پارچه
ساختن، از خود در آوردن، تقلید و جعل کردن، بافتن و از کار در آوردن سایر معانی: بنا کردن، (در کارخانه یا کارگاه و غیره) تولید کردن، فروردن، فرآوردن، همگذاشت کردن، (دروغ) بهم بافتن، (داستان و غ ...
[صنایع غذایی] غذای فرموله شده، غذای ساخته شده : غذایی است که از ترکیبات خاص درست میشود. مثل همبرگر که از پودر سویا درست میشود.
حملۀ برساختی [رمزشناسی] حملهای که در آن یک طرف غیرمجاز اطلاعات جعلی وارد سامانه میکند
[نساجی] نوعی پارچه با بافت تافته یا سرژه که از تار پنبه و پود مخلوط پشم و پنبه بافته شده است
[نساجی] پارچه زیر چاپی
بافتار چشمپرندهای [زمینشناسی] نقطه یا قطره یا لوله یا تکهای بینظم از کلسیت درشت شفاف که معمولا در سنگآهکها یافت میشود ...