صریحا سایر معانی: آشکارا، بی پرده، رک و راست، مخصوص، محض خاطر، فورا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منحصرا سایر معانی: به ویژه، بخصوص، مخصوصا، بالاخص، جز به جز، قلم به قلم، به طور مبسوط، مشروحا، به طور فوق العاده، یک کاره، یکجور مخصوص، بطرز مخصوص، جزبجز [فوتبال] مخصوصا [ریاضیات] به ویژه ...
دقیقا، مو به مو، موشکافانه، درست، با دقت، بدقت، صریحا، با صراحت، درست است، عینا همینطور [ریاضیات] دقیقا، صریحا، جامعا
از روی قصد، عمدا سایر معانی: تعمدا، دانسته، آگاهانه
یعنی، بعبارت دیگر سایر معانی: به عبارت دیگر، مثلا، بهتر بگویم، namely : بعبارت دیگر [حقوق] یعنی، به معنی، برای مثال