[حقوق] قید ابراء، شرط معافیت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
exoneration, n•بی گناه شناسی، بی گناهی، (اعلام) برائت، روسفیدی، تبرئه
تخلیه، عزل، خلع، ترشح، بده، انفصال، معزول کردن، درکردن، اداء کردن، ترشح کردن، منفصل کردن، خالی کردن، مرخص کردن، خارج کردن سایر معانی: خالی کردن (بار از کشتی و غیره)، تخلیه کردن، (گلوله) خالی ...
تخفیف، عفو، گذشت، خمود، بخشش، امرزش، بهبودی بیماری سایر معانی: (به ویژه گناه یا جرم) بخشیدن، اغماض، چشم پوشی، مغفرت، آمرزش، (مالیات) بخشودگی، معافیت، واهلش، (درد یا حرارت و غیره) فروکش، واگذ ...
دفاع، حمایت، توجیه، اثبات بیگناهی سایر معانی: ویچاردن، به حق جلوه دادن، عملی که توجیه می کند، عمل اثبات کننده، عمل توجیه کننده، ویچاردگر، حقانیت، خونخواهی