محروم سایر معانی: قانون ـ فقه : مستثنى [ریاضیات] خارج شده، منتفی شده، مطرود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] حجم مستثنی [پلیمر] حجم مستثنی، حجم به حساب نیامده
[حسابداری] هزینه هائی که در حسابهای صنعتی منعکس نمی شود
[ریاضیات] قانون طرد شق ثالث، قانون طرد واسطه
عاری، ازاد، معاف، معاف کردن سایر معانی: مستثنی، بخشوده، مستثنی کردن، بخشودن [حقوق] معاف کردن، مستثنی کردن، بخشیدن، معاف، مستثنی
مجزا، جدا شده، تک سایر معانی: (به ویژه از نظر نژادی یا مذهبی) جدا شده، سوا شده (و مورد تبعیض)، مجزا شده، جداسازی شده
ناخوش آیند، ناخواسته سایر معانی: ناخوش ایند