segregated
معنی
مجزا، جدا شده، تک
سایر معانی: (به ویژه از نظر نژادی یا مذهبی) جدا شده، سوا شده (و مورد تبعیض)، مجزا شده، جداسازی شده
سایر معانی: (به ویژه از نظر نژادی یا مذهبی) جدا شده، سوا شده (و مورد تبعیض)، مجزا شده، جداسازی شده
دیکشنری
جدا شده
صفت
segregated, disjunct, partiteجدا شده
separate, distinct, discrete, divided, segregated, knockdownمجزا
single, one, individual, solo, lone, segregatedتک
ترجمه آنلاین
تفکیک شده است