باوجدانی ,پیروی وجدان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داستان، بهانه، خیال، اختراع، دروغ، وهم، افسانه، جعل، قصه سایر معانی: (هر چیزی که ساخته ی تخیل و اندیشه است) چیز ساختگی، تخیلی، غیر واقع، پندار، پندار گونه، پندارش، وانمود، چیز مجهول، خیال پر ...
درستى، صحت، حقانیت، عدالت، حق بودن
روشنی، وضوح، شفافیت
روشنی، وضو، شفافیت
دقت، صحت، درستی، صراحت سایر معانی: موشکافی، خرده نمایی، ریزه کاری، ظرافت، دقیق، بادقت، با موشکافی، ظریف [حسابداری] دقت [شیمی] دقت [کامپیوتر] دقترقم دقت - دقت دقتی که یک کمیت با آن مشخص می شو ...
تندی، سختی، خشونت، سخت گیری، ظلم، دقت زیاد سایر معانی: شدت، ستهمی، صلابت، فرسختی، جور، سرکوبگری، گرما یا سرمای شدید، دقت، نازک بینی، سفتی، سختناکی (به ویژه سختناکی بافت ها یا اندام بدن)، رجو ...
ثبات، استواری
صحت، صداقت، راستی، راستگویی سایر معانی: درستی، (حرف) راست، نادروغ [حقوق] صحت، راستگویی، دقت