موسس سایر معانی: تاسیس کننده، برپاکننده، بنیادنهنده، برقرارکننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بانی، موسس، قالب گیر، بنیان گذار، برپا کننده، ریخته گر، لنگ شدن، فرو نشستن، فرو رفتن، خیط و پیت شدن، از پا افتادن، سر خوردن، خیط و پیت کردن، فرو ریختن سایر معانی: سکندری خوردن، زمین خوردن، ل ...