همپا [عمومی] یک یا چند نفر که شخصی را بهمنظور محافظت یا احترام همراهی میکنند|||متـ . همپایان
واژههای مصوب فرهنگستان
همپایی [عمومی] همراهی کردن شخصی بهمنظور محافظت از او بهوسیلۀ یک یا چند نفر
اختلال همپا [علوم نظامی] نوعی اختلال که هواگرد دارای تجهیزات پیچیده برای حفاظت از دیگر هواگردها ایجاد میکند
بایاور [گردشگری و جهانگردی] ویژگی آنچه یاور دارد
تنها، یکتا، فقط، صرفا، یکتنه سایر معانی: تک، به تنهایی، دست تنها، بی مانند، یکه، محضا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کج کلاه، جوان شیک، مردیکه خیلی بزن توجه دارد سایر معانی: (قدیمی) شیک پوش، فکلی، خودآرا
همراه دختران جوان رفتن، اسکورت، نگهبان یاملازم خانم های جوان، نگهبانی کردن سایر معانی: شخصی که همراه خانم های جوان میرود، همراه دختران جوان رفتن برای حفاظت انها
راهنما، رهبر، هادی، کتاب راهنما، تعلیم دادن، راهنمایی کردن سایر معانی: ارشاد کردن، هدایت کردن، آموزش دادن، رهنمود دادن، راهنما شدن، بلد، رهنمون، راهدان، راهبر، مهمان دار، (در ماشین) دستگاه ت ...
یار، عاشق، معشوقه، رفیقه، فاسق، موله، مول سایر معانی: معشوق یا معشوقه (ی شخص زن دار یا شوهردار)
همراهان، ملتزمین، نگهداری، حشمت، حفظ، حشم، خدم وحشم سایر معانی: دنباله روها
پناه، حفاظ، تامین کردن، حراست کردن، امن نگهداشتن، حفظ کردن از سایر معانی: پایندان، تضمین، پاسداشت، پاساری، ایمن داشت، حفظ کردن، حفاظت کردن، محافظت کردن، پاسداشت کردن، پایندان کردن، نگاهبانی ...
تک خوانی، تک، تک نوازی، بطور انفرادی سایر معانی: (موسیقی) قطعه یا آهنگ یکنفری، آواز یکنفری، تک رقصی، تکی، بدون همراه، یکنفری، یکنفره، یک تنه، انفرادی، (بازی ورق که در آن هر کس برای خودش بازی ...