عصر، دوره، عهد، زمان، مبدا تاریخ، حادثه تاریخی، اغاز فصل جدید، عصرتاریخی سایر معانی: (ابتدای عصر جدید) آغاز دوران (نوین)، نودوران، نوزمانه، نوروزگار، عصر نو، (مدت زمان با در نظر گرفتن رویداد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(زمین شناسی) دوران یخبندان، آخرین دوره ی یخبندان (پلیستوسن - طی آن بخش بزرگی از نیمکره شمالی پوشیده از یخ بود)، یخ دوران، عصری :عصری که ی بیشترنیم کره شمالی راپوشانده بوده است [زمین شناسی] ...
[زمین شناسی] دور مغناطیسی دور قطبیدگی (Polarity epoch).
دور قطبایی [زمینشناسی] دورهای زمانی که در آن میدان مغناطیسی زمین عمدتا قطبایی یکسان دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
دور قطبایی [ژئوفیزیک] ← گاه قطبایی
متناوب، نوبتی، نوبهای، قطع کننده، تنفس دار، نوبت دار سایر معانی: ادواری، پستادار، پستامند، گاه ایستا، گاهوار [سینما] متناوب - حرکت متناوب [کامپیوتر] غیر دائمی، متناوب، دوره ای . [برق و الکتر ...
مهم، خطیر، واجب، با اهمیت سایر معانی: بسیار مهم، کرامند، مهندین، مهستین
حد، کمال، نقطه، عصر، دوره، گردش، نوبت، ایست، فرجه، پایان، منتها درجه، روزگار، زمان، مرحله، مدت، وقت، طمی، موقع، مدتی، گاه، نتیجه غایی، قاعده زنان، جمله کامل، نقطه پایان جمله، دوران مربوط به ...
دورهای زمانی که در آن میدان مغناطیسی زمین عمدتا قطبایی یکسان دارد [ژئوفیزیک]
برههای از تاریخ که به دلیل واقعۀ فرهنگی یا تاریخی خاص، برجسته و متمایز باشد [باستانشناسی]