[زمین شناسی] محور مرکزی در جلبکهای داسی کلاسه، سیکلوکرینیتید و رسپتاکولتید، یک وزیکولار، معمولاً یک ساختار حمایتی مرکزی کلسیتی نشده ای است که بر روی آن انشعابات در شیارها یا حلقه هایی که بشد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] میدان مرکزی
(در ترکیب با واژه های دیگر) متوجه، ـ گرای، در مرکز، متمرکز، گرای at this school we are student centered در این آموزشگاه، دانش آموز مرکز توجه است
(در مورد مجله و غیره) دو صفحه ی وسط (معمولا حاوی عکس بزرگی که هر دو صفحه را فرا می گیرد)، وسط مجله، دو صفحه ی میان مجله (که قطع آنها از سایر صفحات بزرگتر است و لذا بخشی از آنها را تا کرده ان ...
[نساجی] ماشین آبگیر گریز از مرکز
[آب و خاک] پمپ سانتریفوژ
خط سراسرى ناو، خط مرکزى ورزش : خط زیر تور پینگ پنگ علوم نظامى : حد وسط [زمین شناسی] خط رستم شده از نقطه مرکزی یک عکس هوایی عمودی از میان نقطه مرکزی منتقل شده (transposed) یک عکس هوایی همپوشا ...
روانشناسى : کودک محور
[ریاضیات] مرکز دایره ی محیطی
[ریاضیات] مرکز دایره ی محیطی مثلث
[روانپزشکی] درمان متمرکز بر درمانجو. نوعی روان درمانی که بوسیله کارل راجرز پایه ریزی شد. درمانگر از اندرز و ارائه طریق خودداری کرده و به تشویق و تصریح نکات بسنده می کند. فرض این است که بیمار ...
[زمین شناسی] شاخه ای در برگیرنده کورال، شقایق دریایی،توتیا(ستاره دریایی)آبزیان مجتمع و کتنوفورها وcomb-jellies