اختصاص دادن، وقف کردن، فدا کردن سایر معانی: کنار گذاشتن، وقف (چیزی) کردن، ویژه کردن، صرف کردن [ریاضیات] وقف کردن، تخصیص دادن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفن کردن، زیر خاک کردن، مقبره ساختن سایر معانی: در گور گذاشتن، خاک کردن
مقدس، سپنتا، اشو، پر ارج، تعالی، ستوده، ستوده the hallowed memory of our martyrs خاطرهی پرارج شهدای ما
دفن کردن، بخاک سپردن، در خاک نهادن سایر معانی: (جسد) در خاک کردن، به خاک سپردن