[کامپیوتر] محفظه عایق صوتی، روپوش صوتی .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گورمان [باستانشناسی] سازهای از خاک و سنگ و چوب برای حفظ اجساد، پیش از تدفین گروهی آنها
واژههای مصوب فرهنگستان
[آب و خاک] محفظه رود،مجرای رود
قفس، چادر زدن، در قفس نهادن، در زندان افکندن سایر معانی: در قفس کردن، نرده دار کردن، محصور کردن، محوطه ی نرده کشی شده (مثلا برای نگهداری از زندانیان)، هرگونه اتاق یا جای نرده دار (مانند برخی ...
تالار، اپارتمان، خوابگاه، خان، حجره، اتاق، اتاق خواب، فشنگ خوریاخزانه، دفترکار، در اطاق قرار دادن، جا دادن سایر معانی: مجلس، نشستگاه، قرارگاه، هر اتاق یا اتاقکی که برای کار ویژه ای به کار رو ...
حلقه، کمربند، احاطه، کمر چیزی را بستن، احاطه کردن سایر معانی: احاطه سازی، دورگیری، تسمه پیچی (دور چیزی)، تنگ بندی، محوطه
چنبره، قلمرو، دایره، مدار، محیط دایره، چنبر، محفل، دور، حوزه، طوق، احاطه کردن، دور زدن، مدور ساختن، دور گرفتن سایر معانی: پرگر، برهون، پرهون، گردی، گردک، حلقه ی دوستان (و غیره)، جرگه، آویژگا ...
قطب نما، پرگار، حیطه، گرد، حوزه، دایره، دور زدن، محصور کردن، درک کردن، محدود کردن، تدبیر کردن، نقشه کشیدن، اختراع کردن، مدار چیزی راکامل نمودن، جهت کردن، با قطب نما تعیین کردن سایر معانی: بر ...
قفس، زندان، مرغدان، اغل گوسفند، در قید گذاشتن، محبوس کردن سایر معانی: (معمولا با: in یا up) محبوس کردن، در مرغدان یا قفس قرار دادن، آغل (برای ماکیان)، (هر جای بسته و محدود کننده) کران بند، ( ...
عرصه، اظهار عشق، دادگاه، دیوان، دربار، بارگاه، حیاط سایر معانی: محوطه ی میان چند ساختمان (courtyard هم می گویند)، (تنیس و والیبال و بسکتبال و غیره) زمین بازی، محوطه ی بازی، پهنه، محکمه ی قضا ...
پوشش، جام، لفاف، پاکت، پاکت نامه، حلقهء گلبرگ سایر معانی: پاکت (برای نامه)، (صفحه ی گرامافون و غیره) لفاف، پیراگیر، پیراگیره [سینما] پوشش لامپ / حباب [عمران و معماری] پوش - پوشش [کامپیوتر] پ ...
فرم، زمین مزروعی، مزرعه، کشتزار، پرورشگاه حیوانات اهلی، کاشتن زراعت کردن در سایر معانی: کشتگاه، کشتمان، زمین زیر کشت، زمین کشاورزی، پرورشگاه، ـ داری، پروردگاه، کشت کردن، کشاورزی کردن، زراعت ...