روی یا داخل، روی، از روی، توی سایر معانی: (کشتی، هواپیما، قطار و غیره) در عرشه، سوار، در، داخل، در کنار (کشتی)، در روی، سوار بر، روی یا داخل کشتی یا هواپیما
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آینده، آتی، فرارسیدن، آمدن، ورود، نزدیکی (از نظر زمان)، آینده دار، آتیه دار، امیدبخش، ظهور
در مسیر [گردشگری و جهانگردی] در مسیر یا در طول آن
واژههای مصوب فرهنگستان
جانشین در مسیر [حملونقل هوایی] فرودگاهی در طول مسیر که هواپیما در صورت بروز شرایط غیرعادی یا اضطراری میتواند در آن فرود آید
کارایی اوجگیری در مسیر [حملونقل هوایی] کارایی هواگرد در هنگام اوجگیری یا کاهش ارتفاع در شرایطی که یکی از دو موتور یا دو موتور از سه موتور در وضع خطرناک قرار گیرند ...
نوک دار، سردار، رسیده سایر معانی: دارای سر (مثل کلم)، چغندروار، قلمبه شده، نوک دارheaded_پسوند: دارای (نوعی یا تعدادی) سر
سفر، عمل پیمودن، عمل طی کردن، متحرک، سیار [ریاضیات] پیمودن، پیمایش
صعود مستقیم هواگرد به سطح پرواز افقی پایاسیر [حملونقل هوایی]
در مسیر یا در طول آن [گردشگری و جهانگردی]
کارایی هواگرد در هنگام اوجگیری یا کاهش ارتفاع در شرایطی که یکی از دو موتور یا دو موتور از سه موتور در وضع خطرناک قرار گیرند [حملونقل هوایی]