[عمران و معماری] حالت خاکریزی - شرط خاکریزی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] سد حفاظتی
[عمران و معماری] خاکریز راه - خاکریزی جاده - خاکریز جاده ای - دیواره جاده
[زمین شناسی] خاکریز ناهمگن
دفاع، حمایت، مدافعه، پدافند، محافظت، استحکامات سایر معانی: پناه، مدافع، حامی، دفاع کردن [فوتبال] دفاع کردن
خرپشته، پشته، تپه، ماهور، بر امدگی، خاک ریزساختن، با خاک ریز محصور کردن سایر معانی: خاک انباشت، پرندک، بژ، تپه ی کوچک، تل، کتل، توده، انباشته، تل انبار، تلنبار، (قدیمی) با خاک انباشت محصور و ...
سد، بارو، استحکامات، دارای استحکامات کردن، برج و بارو ساختن سایر معانی: خاکریز (دفاعی)، کندک (خندق)، برج و بارو [زمین شناسی] خاکریز، بارو - در آتشفشان شناسی، به یک نهشته هلالی یا حلقه مانند ...
ساحل، لب، کنار دریا، کرانه، بساحل رفتن، پیاده شدن در ساحل، ترساندن، فرود امدن سایر معانی: کناره، ایراه، دریاکنار، ساحلی، کرانی، خشکی (در برابر: دریا)، ایراهستان، (حقوق) رجوع شود به: seashore ...