تیرخواب [ورزش] تکیهگاه باریکی بر روی کمان که تیر بر روی آن قرار میگیرد
واژههای مصوب فرهنگستان
اظهار کننده، ادعا کننده سایر معانی: جسور، پر مدعا، پر جرات، کسی که از حق خود دفاع می کند، سمج، حاضرجواب، بی محابا، مدعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خودمختاری، استقلال داخلی، خودگرانی سایر معانی: استقلال، خوداستواری، خودوندی، حاکمیت ملی مبنی براستقلال اقتصادی و سیاسی [حقوق] خود مختاری، استقلال داخلی
کناره گیری، اجتناب، احتراز، طفره، طفره روی سایر معانی: دوری، پرهیز، خودداری، جلوگیری
حمام افتاب گرفتن، افتاب خوردن، با گرمای ملایم گرم شدن سایر معانی: (در نور خورشید) غنودن، (در گرمای مطلوب) آسودن، آرمیدن، مورد توجه بودن، سوگلی بودن، محبوب بودن، باگرمای ملایم گرم کردن ...
دارای کسالت، ناخوش، کسل، کمتر از حد معمول، با کسر [حقوق] سهامی که ارزش جاریشان کمتر از ارزش اسمی آنها باشد
لافزن، خود ستا، چاخان، متظاهر سایر معانی: به خود بالنده، پزی، لافنده
1- خراب شدن، 2- جسما یا روحا بیمار شدن، (از شدت بیماری) افتادن، 3- فایق آمدن، دشمن و حریف را از پای درآوردن، عهد شکنی کردن، پیمان شکنی کردن، خیانت کردن، ترک بیعت کردن، مرتد شدن
برادرانه، از روی مهربانی، از روی دوستی سایر معانی: برادر وار، مهربان و صمیمی
بیش از حد کار و تقلا کردن (به طوری که به سلامتی و پویایی گزند بزند)
وام عندالمطالبه، وامی که به دلخواه وام دهنده باید بازپرداخت شود، (در کتابخانه ها) شماره ی کتاب
(در مورد فرزند) خیلی شبیه پدر، درست عین پدر