عرشه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خُلق بالا [روانشناسی] حالتی از خُلق که همراه با سرخوشی و آسایش و نشاط فراوان است
واژههای مصوب فرهنگستان
خط اهن هوایی، ترن هوایی [عمران و معماری] خط آهن برآمده - خط آهن هوایی
راه آهن هوایی، راه آهن فراز (که روی ساختمان پل مانندی حرکت می کند تا رفت و آمد خودروها را مختل نکند) [عمران و معماری] خط آهن برآمده - خط آهن هوایی
[عمران و معماری] بالاکنار
[عمران و معماری] مخزن مرتفع - منبع هوایی [زمین شناسی] منبع هوایی، برج آب [آب و خاک] منبع هوایی
جای مرتفع، بلند پایه، رفیع، وافرگران، تند زیاد، با صدای زیر، اندکی فاسد، رشید، علیه، با صدای بلند، بلند، خوشحال، علوی، خشن، عالی، گزاف، مرتفع، زیاد، عالی مقام، عالیجناب، علی، متعال، بو گرفته ...
پایین، صدای گاو، پایین، پست، فروتن، محقر، اندک، افتاده، کم، اهسته، پست ومبتذل، صدای گاو کردن، پایین سایر معانی: کم ارتفاع، کم بلندی، زیر، زیرین، کوتاه، فرو رفته، گود، سفلی، نشیب، کم ژرفا، کم ...
عظیم، فرخ، عالی، مجلل سایر معانی: شوکت مند، شکوهمند، پرشکوه، فرهمند، پرفرهی، (در برخی عنوان ها) بلندپایه، شریف، والاگهر، (عامیانه) بسیار خوب، محشر، متعال، رفیع، ارجمند، مهند، باشکوه ...
اصولی، معتقد باصول ومبادی، دارای اصول و عقاید، پای بند اصول سایر معانی: (معمولا در ترکیب) پایبند اصول (اخلاقی)
با وقار، مجلل، با شکوه سایر معانی: شکوهمند، پرشکوه، شاهانه، آهسته و موقر، باتانی، وقار آمیز
بلند، علوی، آسمانی، بهشتی، وابسته به عالم بالا سایر معانی: عرشی، الهی، وابسته بعالم بالا