ریزش، اضافه، تظاهر، فوران، جریان بزور سایر معانی: برون تراوی، برون شارندگی، برون ریزش، (نگارش یا سخن - بیان پر احساس و بی پروا) سرشارگویی، سرشار نویسی، برون ریزی احساسات، (پزشکی - ریزش خون و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیرون ریزش، بیرون روان شدن، بیرون ریختن سایر معانی: برون ریز، برون ریزش، فوران، خروج