[حقوق] محکوم له (کسی که به حکم دادگاه طلبکار شناخته شود)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(مطبوعات) سردبیر، سرویراگر
[حقوق] طلبکار، بدون وثیقه (در دعوی ورشکستگی)
[حقوق] طلبکار ممتاز (در دعوای ورشکستگی)
[حسابداری] اصلاحات دوره های قبل
[کامپیوتر] ویرایشگر ثبت نام - نگاه کنید به registry.
[سینما] ویراستار
تدوینگر صدا [سینما و تلویزیون] مسئول تدوین باند صدای فیلم (soundtrack)
واژههای مصوب فرهنگستان
تدوینگر جلوههای صوتی [سینما و تلویزیون] متخصص تدوین جلوههای صوتی
[حقوق] طلبکار بدون وثیقه (در دعوای ورشکستگی)
انتقاد، مقاله انتقادی، فن انتقاد سایر معانی: (بررسی سنجشگرانه ی هر چیز) سنجشگری، هنرسنجی، نقد
شرح، تفسیر، بیان، تقریر، عرضه، نمایشگاه سایر معانی: شرح مفصل، برون گذاشت، تفصیل، توضیح، دیماس [سینما] برخورد دراماتیک - معرفی - مقدمه چینی