جریان مخالف، گرداب کوچک، چرخ زدن سایر معانی: (جریان چرخشی آب یا هوا یا گاز و غیره) گرداب، گردباد، گردابر، گردگاز، گرد دود، تنوره، چرخاب، آب ستون، بادستون، (آب و باد و ابر و غیره) حلقه وار حر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جریان گردابی [فیزیک] جریان الکتریکی که براثر القای میدان مغناطیسی متغیر در مادۀ رسانا تولید میشود|||متـ . جریان فوکو
واژههای مصوب فرهنگستان
جریان گردابی [عمران و معماری] جریان گردابی [برق و الکترونیک] جریان گردابی ( فوکو ) - جریان گردایی، جریان فوکو جریان چرخشی که توسط میدان مغناطیسی متغیر در ماده ی رسانا القا می شود . این جریان ...
[عمران و معماری] افت گردابی [زمین شناسی] افت گردابی [آب و خاک] افت گردابی
[زمین شناسی] دیگچال، گودی گردابی، چاله ای در بستر رود.
(زمین شناسی) بستره، رویه ی چینمان، (سطحی که دو لایه ی سنگ را از هم جدا می کند) لایه مرز، (بچگانه) موقع خواب، وقت لالا
[عمران و معماری] جریان تلاطمی موضعی - جریان آشفته موضعی
(عروسک کودکان) بچه خرس، خرس کاهی، خرس عروسکی
لباس توی خانه بانوان سایر معانی: (زنانه) لباس خواب، جامه ی غیررسمی، لباس خانه، neglige : لباس توی خانه بانوان [نساجی] کیمونو( اباس رسمی ژاپنی)
چرخش، حرکت چرخشی، چرخ خوری، باعث چرخش شدن، گشتن، گردیدن سایر معانی: چرخیدن، (گرداب وار) گشتن، چرخان بودن، (مثلا یخ را در آب یا آب را در لیوان) هم زدن، دور گرداندن، چرخاندن، هرچیز چرخنده، گیج ...
جریان تحتانی، عمل پنهانی، زیر موج سایر معانی: (گرایش یا احساس و غیره) جریان نهفته، جریان پنهان، (جریان آب یا هوا که زیر جریان دیگر حرکت می کند) جریان عمقی، جریان زیرین، زیر تاز، زیر کشند ...
حلقه، پیچ، حلقه یا پیچ خوردن سایر معانی: چرخش، پیچ و تاب، چرخ و واچرخ، (برای تنظیم حرکت چرخ) چرخ لنگر، (نساجی) لنگر ماسوره، لنگر دوک، چرخه، دوک سره، (گیاه شناسی - جوانه زنی برگ یا گلبرگ به ط ...