پهن نشستن، گشاد نشستن، هرزه روییدن، بی پروا دراز کشیدن یا نشستن، بطور غیر منظم پخش شدن سایر معانی: گل و گشاد نشستن، (روی صندلی یا زمین یا تختخواب و غیره) ولوشدن، خزیدن، با زحمت حرکت کردن، تق ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هشیاری، مواظبت، گوش به زنگ بودن، هوای (چیزی را) داشتن، پاییدن، هشیار یا حساس نسبت به تغییر وضع هوا، مواظب وضع هوا
سحابیای پخشیده در صورت فلکی حَیه [نجوم]
واژههای مصوب فرهنگستان
صورت فلکی در استوای آسمان که ستارۀ پرنور نسرِ طایر در آن قرار دارد [نجوم]