sprawl
معنی
پهن نشستن، گشاد نشستن، هرزه روییدن، بی پروا دراز کشیدن یا نشستن، بطور غیر منظم پخش شدن
سایر معانی: گل و گشاد نشستن، (روی صندلی یا زمین یا تختخواب و غیره) ولوشدن، خزیدن، با زحمت حرکت کردن، تقلاکنان کاری را انجام دادن، پخش و پلا شدن، بدون حساب و کتاب رشد کردن، هرزه رویی کردن، گل و گشاد نشینی، ولو شدگی، گسترش یا رشد بی رویه، پراکندگی
سایر معانی: گل و گشاد نشستن، (روی صندلی یا زمین یا تختخواب و غیره) ولوشدن، خزیدن، با زحمت حرکت کردن، تقلاکنان کاری را انجام دادن، پخش و پلا شدن، بدون حساب و کتاب رشد کردن، هرزه رویی کردن، گل و گشاد نشینی، ولو شدگی، گسترش یا رشد بی رویه، پراکندگی
دیکشنری
اسپارو
فعل
grabble, sprawlپهن نشستن
scrawl, sprawl, straddleگشاد نشستن
sprawl, straggleهرزه روییدن
sprawlبی پروا دراز کشیدن یا نشستن
sprawlبطور غیر منظم پخش شدن
ترجمه آنلاین
پراکندگی
مترادف
drape ، extend ، flop ، lie ، lie spread eagle ، loll ، lounge ، ramble ، recline ، sit ، slouch ، slump ، spread ، straddle ، straggle ، stretch ، trail