[عمران و معماری] منحنی افت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غرق سایر معانی: غرق کردن، غرق شدن، خیس کردن [زمین شناسی] غرق شده به یک سطح خشکی یا عارضه خشکی گویند که دستخوش غرق شدن شده است – مثلاً : یک ساحل غرق شده .
غرقهساحل [اقیانوسشناسی] ساحلی که به علت افزایش سطح آب دریا یا نشست ساحل، در زیر آب فرورفته باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
[آب و خاک] پرش مغروق، جهش آبی مغروق
[زمین شناسی] مصب رودخانه غرق شده انتهای پائینی یک رودخانه که عریض شده یا توسط آب دریا که کرانه را در بر می گیرد، غرق شده است – یک خلیج دهانه ای یا مصب مانند : خلیج Chesapeake.
[عمران و معماری] غرقدره - غرقاب دره [زمین شناسی] غرقدره، غرقاب دره [آب و خاک] دره مستغرق
[عمران و معماری] سرریز غرق شده
[نفت] چاه غرقابی
خفه کردن، مختنق کردن سایر معانی: (به دلیل کمبود اکسیژن و زیادی دی اکسیدکربن در خون) دچار خفقان شدن، خفه کردن یا شدن، خناق پیدا کردن
بی جان شدن، بی حس و بی روح کردن سایر معانی: دلگیر و غم آفرین کردن، از نشاط (یا شدت یا نیروی چیزی) کاستن، ملالت آور کردن، (درد) کشتن، بی حس کردن، کرخ کردن یا شدن، خرف کردن [برق و الکترونیک] ت ...
طاس، مهره، سرپیچ، سرنوشت، جفت طاس، سر سکه، قمار، جان دادن، تلف شدن، فوت کردن، بشکل حدیده یا قلاویز دراوردن، با حدیده و قلاویز رزوه کردن، درگذشتن، مردن سایر معانی: وفات کردن، ورپریدن، (مجازی) ...
فرا گرفتن، قورت دادن، غرق کردن در، توی چیزی فرو بردن سایر معانی: احاطه کردن، گرفتار شدن، درگیر شدن، گیرانداختن، غوطه ورساختن، خروشان کردن