asphyxiate
/əsˈfɪksieɪt/

معنی

خفه کردن، مختنق کردن
سایر معانی: (به دلیل کمبود اکسیژن و زیادی دی اکسیدکربن در خون) دچار خفقان شدن، خفه کردن یا شدن، خناق پیدا کردن

دیکشنری

بدبختی
فعل
choke, stifle, strangle, smother, throttle, asphyxiateخفه کردن
asphyxiate, strangleمختنق کردن

ترجمه آنلاین

خفه کردن

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.