پایان نا پذیر، تمام نشدنی، بسیار دراز سایر معانی: بی پایان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیاه سایر معانی: ناشاد، غمگین، مغموم، بی خوشی، بی شادی، خالی از کیف، تهی از شادی، غمین
سودا، مالیخولیا، سودا زدگی، نژندی سایر معانی: اندوه، حزن، غم، دل مردگی، ماتم زدگی، اندوهگین، غمزده، محزون، دلمرده، اندوه انگیز، غم انگیز، حزن آور، تاسف انگیز، اسفناک، (مهجور) سودا، سیاه زردا ...
تاریک کننده، تاریک و تیره، تاریکی اور سایر معانی: تیره ساز، مبهم کننده، تاریک ساز، ظلمانی، tenebrious : tenebrous تاریک وتیره
ناکام، بد بخت، مستمند، نامراد، شوربخت، بداقبال سایر معانی: ناشاد، غمگین، مغموم، تاسف آور، بدفرجام، ناگوار، بدشانس، توام با بدبختی، فلاکت بار، نامناسب، ناجور
واژگونی، شکست غیر منتظره، نژند، ناراحت، اشفته، اشفته کردن، اشفتن، مضطرب کردن، بر گرداندن، واژگون کردن، چپه کردن سایر معانی: یک وری کردن یا شدن، چپه کردن یا شدن، واژگون کردن یا شدن، (به پهلو) ...