در اوردن، لباس کندن سایر معانی: (به نشان احترام یا خوش آمد) کلاه از سر برداشتن (در مقابل به سر گذاشتن کلاه: don)، (جامه) کندن، درآوردن، طفره رفتن [نساجی] تعویض بسته پر با خالی ( در ماشینهای ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] سیلندر دافر در ماشین کاردینگ - کارگر داف - کارگر برداشت محصول - محصول دهنده - غلتک دافر
[نساجی] فتیله نایکنواخت ناشی از خرابی دافر
[نساجی] میله پایین گذار چله در ماشین چله پیچی
[نساجی] سیستم داف - سیستم برداشت محصول از ماشین
[نساجی] کارگر بازکننده پارچه از ماشین بافندگی
[نساجی] جدا کردن غلتک حاوی پارچه از ماشین بافندگی - برداشت توپ پارچه از ماشین طاق پیچ
[نساجی] دستگاه تقسیم کننده تار عنکبوت با یک دافر دارای حلقه های خاردار
[برق و الکترونیک] عایق بالا نگهدار عایقی که رسانا را در فاصله امنی از سطحی که عایق روی آن نصب شده است . نگه می دارد .
(مسابقه ای که در آن دو یا چند نفر با هم کاملا مساوی هستند) نتیجه ی کاملا برابر، مسابقه ی دو برنده ای، مسابقه ای که در ان چند نفر برنده می شوند
کشش، قرعه کشی، طراحی کردن، نزدیک کردن، بیرون کشیدن، کشیدن، قرعه کشیدن، طرح کردن، دریافت کردن، گرفتار کردن، رسم کردن، منقوش کردن سایر معانی: (به سوی خود یا در جهت معینی) کشیدن، کشیده شدن، هنج ...
تراشیدن، ورقه ورقه شدن، پوسته پوسته شدن سایر معانی: (مثل برگ) ریختن، برگ ریزی کردن، (پوست یا لایه یا پوسته و غیره) انداختن، پوسته پوسته شدن یا کردن، ورقه ورقه کردن یا شدن، رویه سایی کردن، مت ...