معنی

در اوردن، لباس کندن
سایر معانی: (به نشان احترام یا خوش آمد) کلاه از سر برداشتن (در مقابل به سر گذاشتن کلاه: don)، (جامه) کندن، درآوردن، طفره رفتن
[نساجی] تعویض بسته پر با خالی ( در ماشینهای نساجی اعم از ماسوره و بوبین و بانکه الیاف و غیره )

دیکشنری

دوف
فعل
evolve, doff, erupt, exsect, gouge, intromitدر اوردن
doff, undressلباس کندن

ترجمه آنلاین

خاموش کردن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.