معنی
کشش، قرعه کشی، طراحی کردن، نزدیک کردن، بیرون کشیدن، کشیدن، قرعه کشیدن، طرح کردن، دریافت کردن، گرفتار کردن، رسم کردن، منقوش کردن
سایر معانی: (به سوی خود یا در جهت معینی) کشیدن، کشیده شدن، هنجیدن، تکاریدن، (پرده یا بادبان کشتی یا سایبان یا پشت دری) جمع کردن (در یک کنار)، کنار کشیدن، پس زدن، (کشتی) آبخور، (به خود) جلب کردن، گیرا شدن، به خود کشیدن، شیفتن، دلباخته کردن، گیرایی، جذبه، (هوا یا دود سیگار و غیره) فرو دادن، درون کشیدن، تو دادن، درون دمیدن، پک، (معمولا صیغه ی مجهول) برانگیختن، کشاندن، موجب شدن، درآوردن، (پزشکی - خون یا چرک و غیره را) به سویی کشیدن، (در جایی) جمع کردن، گرفتن، (سلاح یا دندان یا سر بطری و غیره را) درآوردن، آختن، کشیدن مایعات (از جایی)، از چاه کشیدن، (شیر آب و غیره را) باز کردن، دل و روده را درآوردن (از حیوان شکار شده)، پول درآوردن، (از حساب بانکی) برداشت کردن، بهره دادن، نتیجه گرفتن، استنباط کردن، استنتاج کردن، (در بازی با ورق یا فال گیری یا قرعه کشی و غیره) ورق کشیدن، (مسابقه و غیره) مساوی کردن یا شدن، مساوی، (طناب و زنجیر و غیره) محکم کشیدن، سفت کردن، (با قلم یا مداد و یا قلم مو و غیره) رسم کردن، بیان کردن، شرح دادن، آشکار کردن، (مقایسه) کردن، (نزدیک) شدن، کوچک شدن، آب رفتن، به هم فشرده شدن، به هم کشیده کردن، جمع کردن، (لوله ی بخاری و غیره) دود کشیدن، درکشیدن از، زه کمان را کشیدن، از شکل انداختن، دگردیس کردن، فلز را کشیدن یا پهن کردن یا شکل دادن (از راه چکش زنی یا ماشین فشار)، تبدیل به سیم کردن (فلز)، سیم سازی کردن، کشش داشتن، (با: on یا upon) درخواست کردن، کشیدگی (با معنی های بالا)، کشیده شدگی، هرچیز کشیده شده، بخش متحرک پل (در پل های متحرک)، (بخش متحرک پل را) بالا کشیدن، راه آب، آبکند، جوی
[عمران و معماری] رسم کردن - کشیدن
[کامپیوتر] خواندن مستقیم پس از نوشتن Direct Read After Write
[فوتبال] قرعه کشیدن
[حقوق] کشیدن برات یا چک، برداشت کردن
[نساجی] کشش فتیله الیاف جهت کاهش قطر آن قبل از تابیدن - کشش - کشیدن - نخ کشی در میل میلک وردها
[ریاضیات] رسم کردن، از حساب برداشتن، برداشت، ترسیم، ثابت کردن، بیرون آوردن، کشیدن، خارج کردن، عبود دادن، بیرون کشیدن، قرعه کشی
[معدن] خوردن پایه ها (معادن زیرزمینی) - واریز (معادن زیرزمینی) - بیرون کشیدن (معادن زیرزمینی)
سایر معانی: (به سوی خود یا در جهت معینی) کشیدن، کشیده شدن، هنجیدن، تکاریدن، (پرده یا بادبان کشتی یا سایبان یا پشت دری) جمع کردن (در یک کنار)، کنار کشیدن، پس زدن، (کشتی) آبخور، (به خود) جلب کردن، گیرا شدن، به خود کشیدن، شیفتن، دلباخته کردن، گیرایی، جذبه، (هوا یا دود سیگار و غیره) فرو دادن، درون کشیدن، تو دادن، درون دمیدن، پک، (معمولا صیغه ی مجهول) برانگیختن، کشاندن، موجب شدن، درآوردن، (پزشکی - خون یا چرک و غیره را) به سویی کشیدن، (در جایی) جمع کردن، گرفتن، (سلاح یا دندان یا سر بطری و غیره را) درآوردن، آختن، کشیدن مایعات (از جایی)، از چاه کشیدن، (شیر آب و غیره را) باز کردن، دل و روده را درآوردن (از حیوان شکار شده)، پول درآوردن، (از حساب بانکی) برداشت کردن، بهره دادن، نتیجه گرفتن، استنباط کردن، استنتاج کردن، (در بازی با ورق یا فال گیری یا قرعه کشی و غیره) ورق کشیدن، (مسابقه و غیره) مساوی کردن یا شدن، مساوی، (طناب و زنجیر و غیره) محکم کشیدن، سفت کردن، (با قلم یا مداد و یا قلم مو و غیره) رسم کردن، بیان کردن، شرح دادن، آشکار کردن، (مقایسه) کردن، (نزدیک) شدن، کوچک شدن، آب رفتن، به هم فشرده شدن، به هم کشیده کردن، جمع کردن، (لوله ی بخاری و غیره) دود کشیدن، درکشیدن از، زه کمان را کشیدن، از شکل انداختن، دگردیس کردن، فلز را کشیدن یا پهن کردن یا شکل دادن (از راه چکش زنی یا ماشین فشار)، تبدیل به سیم کردن (فلز)، سیم سازی کردن، کشش داشتن، (با: on یا upon) درخواست کردن، کشیدگی (با معنی های بالا)، کشیده شدگی، هرچیز کشیده شده، بخش متحرک پل (در پل های متحرک)، (بخش متحرک پل را) بالا کشیدن، راه آب، آبکند، جوی
[عمران و معماری] رسم کردن - کشیدن
[کامپیوتر] خواندن مستقیم پس از نوشتن Direct Read After Write
[فوتبال] قرعه کشیدن
[حقوق] کشیدن برات یا چک، برداشت کردن
[نساجی] کشش فتیله الیاف جهت کاهش قطر آن قبل از تابیدن - کشش - کشیدن - نخ کشی در میل میلک وردها
[ریاضیات] رسم کردن، از حساب برداشتن، برداشت، ترسیم، ثابت کردن، بیرون آوردن، کشیدن، خارج کردن، عبود دادن، بیرون کشیدن، قرعه کشی
[معدن] خوردن پایه ها (معادن زیرزمینی) - واریز (معادن زیرزمینی) - بیرون کشیدن (معادن زیرزمینی)
دیکشنری
قرعه کشی
اسم
lottery, draw, drawing, sortitionقرعه کشی
tension, traction, pull, draw, attraction, strainکشش
فعل
drag, draw, pull, stretch, drain, drawlکشیدن
draw, trace, depict, plotرسم کردن
evoke, extract, draw, elicit, solicit, aspirateبیرون کشیدن
draw, model, plan, sketchطراحی کردن
approximate, drawنزدیک کردن
design, plan, bring forth, draft, draw, layطرح کردن
imprint, engrave, depict, drawمنقوش کردن
ballot, drawقرعه کشیدن
receive, cash, draw, pull down, recoverدریافت کردن
implicate, incriminate, confuse, draw, embrangle, enlaceگرفتار کردن
ترجمه آنلاین
قرعه کشی