انحطاط، فساد سایر معانی: فرود افت، تبهگنی، تنزل، فرایند وازایایی [شیمی] چند حالتی بودن، هم ترازی، انحطاط [صنعت] درجازنی، تباهیدگی، انحطاط، دژنرگی [ریاضیات] تباهیدگی، تبهگنی، تباهی، انحطاط، ن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هرزگی، نا پرهیزکاری، بیاختیاری، عدمکف نفس سایر معانی: incontinency عدم کف نفس
فحشاء سایر معانی: هرزگی، فسق، شهوت پرستی