incontinence
/ˌɪnˈkɑːntənəns/

معنی

هرزگی، نا پرهیزکاری، بیاختیاری، عدمکف نفس
سایر معانی: incontinency عدم کف نفس

دیکشنری

بی اختیاری
اسم
incontinence, incontinencyبیاختیاری
incontinence, incontinencyعدمکف نفس
debauchery, lechery, reprobation, depravity, debauch, incontinenceهرزگی
immoderacy, incontinence, incontinencyنا پرهیزکاری

ترجمه آنلاین

بی اختیاری

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.