قطع، برش، تجزیه، تشریح، کالبد شکافی سایر معانی: تشریح (با: autopsy فرق دارد)، بررسی (جز به جز)، موشکافی، بازسنجی، تجزیه و تحلیل، بازبینی [خاک شناسی] بریدگی [آب و خاک] چاک چاک شدن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(الکترونیک) لامپ تقطیع تصویر، فرتور شکاف
تجزیه، تشریح، ساختمان، ساختمان بدن، کالبد شناسی، استخوان بندی، مبحی تشریح سایر معانی: شناخت ساختمان گیاهان و جانداران، کالبد شکافی، تشریح (بدن جاندار یا گیاه)، ساختمان بدن جاندار یا گیاه، سا ...
محک، ازمایش، امتحان، رسیدگی، بازرسی، معاینه، ازمون، ازمایه سایر معانی: آزمون، سنجش، بررسی، ژرف سنجی، بازبینی، متن امتحان، پرسش های آزمون، آزمایه [حسابداری] رسیدگی [بهداشت] آزمایش [ریاضیات] آ ...
ازمایش، امتحان، تدبیر، تجربه، تجربه کردن، ازمایش کردن سایر معانی: آزمایش، آزمونه، آروین، آزمونگری، آزمایش کردن، مورد تجربه قرار دادن، آزمودن، امتحان کردن، رجوع شود به: experimentation، عمل [ ...
موشکافی کردن، مورد مداقه قرار دادن، بدقت بررسی کردن سایر معانی: (با دقت) نگریستن، وارسی کردن، پشت و روی چیزی را امتحان کردن، (دقیقا) معاینه کردن، خواندن، ژرف نگری کردن
جدا کردن، بریدن سایر معانی: جداکردن یا شدن، دور افتادن، قطع کردن یا شدن، پاره کردن یا شدن، گسستن، منفصل کردن
برش دادن و جدا کردن بافتهای بدن برای مطالعه|||متـ . تشریح 2 |||* مصوب فرهنگستان اول [پزشکی]
واژههای مصوب فرهنگستان